* مسجدرسول اکرم(ص) *

* اللهم ارزقنا توفیق الشّهادت فی سبیلک به حقّ فاطمة الزّهرا(س) *

* مسجدرسول اکرم(ص) *

* اللهم ارزقنا توفیق الشّهادت فی سبیلک به حقّ فاطمة الزّهرا(س) *

{زنده نگه داشتن یاد شهیدان کمتر از شهادت نیست }
*مقام معظم رهبری مدظله العالی*
سامانه پیامک مسجدرسول اکرم(ص):30001683000453
آدرس :تهران,منطقه 17,میدان ابوذر,خیابان ابوذر غربی,خیابان قفیلی,مسجدرسول اکرم (ص)

طبقه بندی موضوعی

۱۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۲ ثبت شده است

اللهم عجل لویک الفرج...تو چه میدانی در سرمای منفی 3 درجه نگهبانی دادن یعنی چه....تو چه میدانی اگر که سر پست خوابت ببرد کسی در کمین است تا سرت را ببرد...تو چه میدانی مرز کجاست؟...مرزبان کیست؟....تو در آن لحظه فرق خودی با غیر خودی را نمیدانی...تو در آن لحظه به هیچ چیز فکر نمیکنی....تو درآن لحظه حتی نمیدانی اسلحه ی در دستت مسلح است یا نه .. همه اش در کمتر از لحظه ای اتفاق می افتد...تا به خودت می آیی میبینی اسیر شده ای...از گروه پشتیبانی خبری نیست.....تکان بخوری با تیر مغزت را متلاشی میکنند....احساس میکنی تمام بدنت بی حس شده است...اگر کلمه ای حرف بزنیبا قنداق اسلحه چنان بر سرت میکوبند که چشمانت سیاهی برود...هنوز هم در دل از خدا کمک میخواهی..الان دیگر اسیر شده ای...ناخودآگاه به یاد کربلا می افتی....الان چشمانت را بسته اند و دارند تو وهمرزمانت را سوار ماشین میکنند...ترسی در دلت می افتد...یاد مادر و پدر می افتی.... هنوز به تو آب نداده اند...لب هایت غرق تشنگی شده اند..در دلت مدام یا حسین یا حسین میگویی...دوباره به فکر مادر می آفتی و قتی که خبر ربوده شدنت را می شنود...دلت میگیرد..راستی هنوز به تو آب نداده اند..فدای لب های تشنه ات بشوم..اما نگران مباش که برادرانت به سوی تو در حال حرکتند....پی نوشت : برای سلامتیشون دعا کنید ...منبع:www.shahid207.mihanblog.com
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۰
هوای لبخند هایت را داشته باشکه روزگار روزگاره ناچاریستروزگار بی مولا روزگار درد و غم استروزگار بی لبخند استو من به که پناه برم از این همه درد جز تووقتی سیرم از سیلی و لگدی که روزگار به من زده است و من هنوز بی توامهنوز آدم نشده اممن با غم زمانه کنار میایم اما با غم مولا نهکه خود بار ها غم گذاشته ام روی دل مولایمازروزگار بی مولا دیگر نمی نویسمتا کمی نزدیک شوم که پیش چشم هایش خجالت آبرویم نباشد
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۴:۱۳
اللهم عجل لولیک الفرج ....یکی از بچـه ها به ابــراهیم گفـت : ابرام جـون! تیـپ و هیکلـت خیلی جالـب شـــده... توی راه که می اومـدی دوتا دختـر پشـت سرت بـودن و مرتـب از تو حـرف میـزدند... شلــوار و پیرهن شیـک که پوشـیدی، ساک ورزشی هم که دسـت گرفتی ، کاملاً معلومه ورزشکاری! ابراهیم خیلی نارحت شد. رفت توی فکر. اصلاً تـوقع چنیـن چیزی را نداشـت.... جلسـه بعد که ابراهـیم را دیـدم خـنده ام گرفته ؛ پیراهن بلنــد پوشیده بود و شلوار گشـاد! به جای سـاک ورزشی هم کیسـه پلاسـتیکی دست گـرفته بـود... تیپش به هر آدمی می خورد غیر از کـشتی گیر.... بچه ها میگفتــند : تو دیگه چه جـور آدمی هسـتی! ما باشگـاه میایم تا هیکـل ورزشـکاری پیدا کنـیم. بعد هم لباس تنـگ بپوشـیم. اما تو با این هیکل قشـنگ و رو فرم،آخه این چه لباس هائیه که میپوشی؟! ابراهیم به این حــرف ها اهمیت نمی داد و به بچه ها توصیه می کرد: ورزش اگه برای خدا باشه، عبادته؛ به هر نیت دیگه ای باشه ، فقط ضرره... کتــاب سـلام بر ابراهیـم ص41منبع : www.shahid207.mihanblog.com
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۴۸


اللهم عجل لولیک الفرج...

می گفتː  حالا که جوونم دلم می خواد جوونی کنم.خوش باشم.از همه خوشگل ترباشم همه فقط به من نگاه کنن.دلم نمی خواد مثل مادر بزرگ ها یه چادر چاقچور بکشم سرم و بچپم تو خونه اون وقت هیچ کس سراغم نمیاد.خوب وقتی یه کم سنم رفت بالا ,به چهل پنجاه رسیدم یه سفر می رم مکه و بعدش توبه می کنم.نماز می خونم.روسری سر می کنم. حالا کو تا اون موقع!خیلی وقت دارم...

بنده خدا نمی دونست مهلت زنده بودنش خیلی محدوده.بعد از تصادف حتی فرصت استغفارهم پیدا نکرد.




حجاب فرضیه ای است که ترک آن فرصت قضا ندارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۳۲


تقریبا به کربلا رسیده بودیم ....

داشتیم کنار هم راه میرفتیم که دیدم صدای هق هق یکی از رفقا بلند شد !!!

نگاهش کردم گفتم چی شده ؟!!!

اشاره کرد به دختر چند ساله ای که دم موکب ایستاده بود و لیوان آب را گرفته بود دستش

و با صدای بچه گانه ای به رفیقمان آب تعارف میکرد :

عمی .... ماء !!!! (عمو ... آب )


پی نوشت : دوستان هرکی تویق پیدا کرده اربعین کربلا باشه .... اگ تونست برا ما هم دعا کنه که خیلی محتاجیم


 منبع : www.shahid207.mihanblog.com


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۲۹


گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و…

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم

اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!



منبع : www.samentheme.ir

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۲۸




محسن نعمتی!

-حاضر

فریدون جعفری!

-حاضر

کامران روز شاد!
.
.
.
صدایی نیامد ...

بچه ها اول به هم نگاه کردند و بعد به دسته گلی که جای او روی صندلی اش بود .... 

گل های سفیدی که انگار فریاد می زدند: او حاضر است ، برای همیشه...


منبع : www.shahid207.mihanblog.com
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۲۶
اللهم عجل لولیک الفرج .... به دنیا آمد تا دختر کسی شود... ازدواج کرد تا همدم کسی شود...بچه دار شد تا مادر کسی شود...برای همه کسی شد...اما خودش بی کس شد...یارب مارا به فاطمه زهرا ببخش وشعورمان را از ما مگیر...منبع : www.samentheme.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۷
اللهم عجل لولیک الفرج .... گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! پرسیدند : چه می کنی ؟ پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و… آن را روی آتش می ریزم ! گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد! گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟ پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!منبع : www.samentheme.ir
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۷:۵۵
اللهم عجل لولیک الفرج ....محسن نعمتی!-حاضرفریدون جعفری!-حاضرکامران روز شاد!...صدایی نیامد ...بچه ها اول به هم نگاه کردند و بعد به دسته گلی که جای او روی صندلی اش بود .... گل های سفیدی که انگار فریاد می زدند: او حاضر است ، برای همیشه...منبع : www.shahid207.mihanblog.com
۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۲ ، ۱۲:۱۲